جدول جو
جدول جو

معنی علی کحال - جستجوی لغت در جدول جو

علی کحال
(عَ یِ کَحْ حا)
ابن عیسی بن علی کحال. طبیب بود و در امراض چشم تخصص داشت و در سال 430 هجری قمری درگذشت او راست: تذکرهالکحالین فی العین و أمراضها. و صاحب ذخیرۀ خوارزمشاهی ’اندر علاج شرتاق’ از وی نقل کند. (از معجم المؤلفین از عیون التواریخ ابن شاکر ص 182 و فهرس مخطوطات الطب بالظاهریه و عیون الانباء ابن ابی اصیبعه ج 1 ص 247 و کشف الظنون حاجی خلیفه ص 390 و فهرست کتاب خانه دانشگاه تهران ج 3 ص 732). و رجوع به ذخیرۀ خوارزمشاهی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ)
علی الحال. علی ای حال. بر هر حال. در هر حال. به هرحال. رجوع به ’علی ای حال’ شود:
نوگشته کهن شود علی حال
ور نیست مگر که کوه شروین.
ناصرخسرو.
ور در جهان نیند علی حال غایبند
ور غایبند بر تن ما چون که حاضرند.
ناصرخسرو.
زین جهان مندیش و او راگیرکو به از جهان
سر به از افسر علی حال، ارچه نیکو افسر است.
عنصری.
گرگ بر اطراف این حظیره روان است
گرگ بود بر لب حظیره علی حال.
منوچهری.
دینار دهد، نام نکو باز ستاند
داند که علی حال زمانه گذران است
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ رَحْ حا لَ)
ابن ابی بکر بن علی هروی موصلی، مکنّی به ابوالحسن. رحالۀ (جهانگرد) قرن ششم هجری. رجوع به ابوالحسن سیاح و علی (ابن ابی بکربن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ طَحْ حا)
ابن عبدالله طحان أزهری مصری. اصولی بود و در نظم سخن نیز دست داشت و در سال 1207 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- حاشیه بر شرح ملوی بر سمرقندیه. 2- دو لامیۀ بزرگ و کوچک. 3- منظومه هایی در فقه و منطق و توحید و عروض و بیان و طب. (از معجم المؤلفین از حلیهالبشر عبدالرزاق بیطار ج 2 ص 462 و عجائب الاّثار جبرتی ج 2 ص 242 و هدیه العارفین ج 1 ص 771 و ایضاح المکنون ج 2 ص 582)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ ؟)
ملا علی شغال، نصرابادی نام اورا با ابیاتی از اشعارش که در معما سروده است در تذکرۀ خود آورده است. (از الذریعۀ آقا بزرگ طهرانی ج 9 ص 529 از تذکرۀ نصرابادی، فصل پانزدهم ص 504)
لغت نامه دهخدا
(وَ اَ / اُو گَ دَ)
به هر حال. به هر جهت. در هر حال
لغت نامه دهخدا
(عَ کَ یَ)
دهی است از دهستان ارشق، بخش مرکزی شهرستان خیاو و دارای 150 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین میشود. و محصول آن غلات و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(عَ مِ)
ابن علی محمد (علی فهمی کامل...). نویسنده و مورّخ و سیاستمدار بود. وی در سال 1287 هجری قمری در قاهره متولد شد و در مدرسه زبانهای خارجی و دبیرستان نظام تحصیل کرد و وارد ارتش شد سپس از ارتش استعفا داد و با برادرش مصطفی کامل در جنبشهای ملی شرکت کرد و حزب وطنی را تأسیس کردند و سرانجام در بیست وششم جمادی ثانیۀ سال 1345 هجری قمری در قاهره درگذشت. او راست: 1- الاقتصاد السیاسی. 2- سیره مصطفی کامل فی أربعه و ثلاثین ربیعاء در نه جلد. 3- المسأله المصریه. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(گُ تَ)
بی درنگ. درحال. دروقت. فوری. فوراً. کنایه از زود و شتاب. (آنندراج) :
بباید علی الحال کابینش کرد
بیرزد به کابین چنین دختری.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
تصویری از علی کل حال
تصویر علی کل حال
بهر حال بهر تقدیر
فرهنگ لغت هوشیار
دردم زود در حال بی درنگ فورا، علی ای حال: ابو موسی الاشعری گفت علی الحال باز باید گشادن (خانه را) تا بنگرم بازگشادند بضرورت. . یا علی الحالات کلها. درهمه حالات
فرهنگ لغت هوشیار
الی الحال: مستوفیان جدید که از دو سال قبل الی حال بمنصب استیفانایل شده اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علم حال
تصویر علم حال
بینش
فرهنگ لغت هوشیار